ایهام، تاری، کدری، حاجب ماورایی سایر معانی: میزان یا حالت کدر بودن، ماتی، نا فرانمایی، تیرگی، ناشفافی، هر چیز یا نقطه یا لکه ی مات، ابهام، ناروشنی، گنگی [سینما] مقدار دفع - پشت پوش [کامپیوتر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینما، غشا، فیلم، فیلم عکاسی، فیلم سینما، پرده نازک، تاری چشم، ساختمان لیفی ورشتهای، فیلمبرداشتن از سایر معانی: (سینما و عکاسی و غیره) فیلم، فیلم برداری کردن، (انگلیس) لایه ی پلاستیکی نازک، ...
توانایی جسم یا ماده در جلوگیری از عبور تابش که بهصورت نسبت شار تابش فرودی به شار گذرنده از آن نشان داده میشود [فیزیک - اپتیک]
واژههای مصوب فرهنگستان