چریدن سایر معانی: (در مورد حیوان) شاخ و برگ نرم را خوردن، سرشاخه خوردن، چریدن و گزیدن سرشاخه، جویدن، دستچین کردن، جسته گریخته خواندن، شاخ و برگ نرم درخت و بته (که حیوانات می خورند)، جسته گری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه سایر معانی: آزمون، سنجش، بررسی، ژرف سنجی، بازبینی، متن امتحان، پرسش های آزمون، آزمایه [حسابداری] رسیدگی [بهداشت] آزمایش [ریاضیات] آ ...
توجه، نظر، سلام، مراعات، بابت، ملاحظه، درود، احترام، نگاه، رعایت، باره، اعتناء کردن به، نگریستن، نگاه کردن، ملاحظه کردن سایر معانی: نگاه ثابت، نگاه خیره، (نگاه) زل زل، عزت، عطف، راجع (به)، د ...
دو برابر، دوبار، دو مرتبه، دو دفعه سایر معانی: دو چندان، دوفعه [مهندسی گاز] دوبار، دودفعه، دومرتبه [ریاضیات] دو بار، دو برابر، دو مرتبه، دو دفعه