لبۀ جذب [فیزیک] تغییر ناگهانی میزان جذبشوندگی پرتوِ ایکس تابیدهشده در محیطی معین که در طولِموج خاصی روی میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
مشتعل، پر هیجان، برانگیخته سایر معانی: انگیخته، هیجان زده، شوریده [ریاضیات] برانگیخته، تهییج شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مضطرب، بی قرار، بی آرام سایر معانی: پر تکان، ناراحت، پرالتهاب، ناآرام، بی تاب، بی شکیب، پویا، ماجراجو، لگام شکن، فعال، اهل عمل، ناراضی، تغییر طلب
(عامیانه) عصبی، دستپاچه، آسیمه