افشانک [مهندسی مواد و متالورژی] وسیلهای با دهانهای مناسب برای خروج مخلوط مایع و جامد یا مایع و مایع یا مایع گاز با فشار نسبتا بالا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پوزه، بینی، دهانک، سر لوله اب سایر معانی: (سر لوله یا شیلنگ به ویژه اگر بشود آن را تنظیم کرد) سرلوله، سر شیلنگ، افشانک، سر فواره، دهانه، ناوک، شیپوره، (تایر دوچرخه و غیره) سرفنتیل [شیمی] افش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] دهنه ی مته
[ریاضیات] نوک تزریق کننده
[زمین شناسی] شیپوره ایست شیپوره ای کوچک تعبیه شده در توربین پلتون برای هدایت فواره آب بسوی پشت جام (پیاله)، بدین منظور که توقف سریع دستگاه یا ماشین را امکانپذیر سازد . منظور از جام یا پیاله، ...
[مهندسی گاز] دهانک مشعل
[عمران و معماری] شیپوره مخروطی
[نفت] افشانک [آب و خاک] شیلنگ فورانی
(خودمانی) بینی، دماغ (schnoz هم می گویند)
پاشانه [قطعات و اجزای خودرو] دریچهای که با باز شدن آن مقدار مشخصی از سوخت ازطریق یک افشانک با فشار به داخل چندراهۀ هوا یا مستقیما به داخل سیلندر پاشیده میشود ...
پوزه، دهان، سر لوله اب، پوزه دراز جانور، لوله کتری و غیره، پوزه زدن به سایر معانی: (حیوان)، زفر، (انسان) دک و پوز، (عامیانه) بینی (به ویژه اگر گنده باشد)، دماغ، (قدیمی) خرطوم، رجوع شود به: r ...
افشانک بخار [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] قسمت انتهایی سوراخدار لوله بخار که بخار را با فشار بیرون میراند