کاراموزی، تازه کار، مرحله تازه کاری سایر معانی: novitiate مرحله تازه کاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ازمایش، امتحان، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرک و دلیل سایر معانی: (در اصل) آزمایش دقیق، کند و کاو دقیق، (استخدام جدید وغیره) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، کا ...