متحرک سایر معانی: دارای تاریخ متغیر (moveable هم می نویسند)، قابل حمل، غیر ثابت، ترابرپذیر، (حقوق) منقول، انتقال پذیر، مال منقول [عمران و معماری] قابل حمل و نقل [برق و الکترونیک] قابل حرکت [ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سست، متزلزل، لرزان، مرتعش، ناپآیدار سایر معانی: ناپیدار