ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش، خانه بدوش، بی کاره، ولگردی کردن سایر معانی: سرگردان، آواره، عیار، دوره گرد، رذل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرد، بی مزه، زمستانی، مناسب زمستان سایر معانی: زمستانه، زمستان مانند، سرد (wintery هم می گویند)
یکی از مؤلفههای آماری در مدیریت هتلداری که نشاندهنده میزان اشغال اتاق در مهمانخانه در یک دوره زمانی مشخص، حداقل یک شب است، فارغ از اینکه چند نفر در اتاقها اقامت ...
واژههای مصوب فرهنگستان
هستۀ بادهای غربی قوی که در پاییز و زمستان در پوشنسپهر و میانسپهر در نزدیک مرز شب قطبی تشکیل میشوند [علوم جَوّ]
دید ضعیف در نور کم یا در شب [پزشکی]
رابطهای که در آن کامش صرفا در یک نوبت و غالبا در شب است و بعد از آن ادامه پیدا نمیکند [علوم سلامت]
مدفوع و ادرار انسان که بهعنوان کود در زمینهای کشاورزی مصرف میشود [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
کِشَندی که در هر نیمدورۀ حرکت ماه رخ میدهد [اقیانوسشناسی]