با صرفه، اندک، صرفه جو، مقتصد، میانه رو سایر معانی: مانبد، هزینه اندیش، مقرون به صرفه، صرفه جویانه، کم خرج، کم هزینه، ساده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(در چنگ یا در دست) گیرنده، حریص