چابکی، مهارت، چالاکی، تردستی، زبر دستی، سبکدستی سایر معانی: چیره دستی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، امر، سیاق، دسته، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین ...