شهروند، تبعه، قومی، ملی، وابسته به قوم یاملتی سایر معانی: مردمگانی، هاوشی، میهنی، میهن دوستانه، همگانی، عمومی، مربوط به سرتاسر کشور، (امریکا) فدرال (در برابر: ایالتی state)، (معمولا جمع) مسا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی