خود بینی، خودپسندی، خود پرستی، قابلیت نانیت سایر معانی: (اشاره ی مکرر به خود در سخن یا نگارش) منم منم، خودپیشاوری، خودستایی، از خودگویی، غرور، ابرتنی، بادسری، منت، خودستانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصیت، حالت، جنبه، حال، وضع، نفس، نفس خود، خود، خویش، خویشتن سایر معانی: ضمیر، نهاد، سرشت، (عامیانه) خودم، خودش، خودت، خودتان، خودشان، خودمان، پسوند به نشان تاکید، رجوع شود به: self-colored، ...