دامگاه، نمایشگاه جانوران، جایگاه دام ودد سایر معانی: (دسته ای از جانوران غیربومی که برای نمایش در قفس نگهداری می شوند) جانوران باغ وحش، جانوران نمایشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گروه، مردم، خلق، ملت، قوم و خویش سایر معانی: قومی، مردمی، محلی، توده ای، (با: the) مردم، جماعت، همگان، (جمع) مردمان، انسان ها، مردمان
(ورزش) شاهکار، کار فوق العاده (در فوتبال و هاکی و غیره: زدن سه گل توسط یک بازیکن )، شیرین کاری، بازیگر سه گله( در یک مسابقه فوتبال) ورزش : بازیگر سه گله [فوتبال] هت تریک
سه، شماره 3 سایر معانی: سه (3)، سه تا [برق و الکترونیک] سه [ریاضیات] سه
باغ وحش سایر معانی: باغ جانور شناسی، دد باغ، باه وحش