منتخبات، عطر گل، تنوع، محفظه عطر، مخلوط درهم وبرهم سایر معانی: (در اصل) طاس کباب، خورش، آمیزه ی گلبرگ های خشک و ادویه (که برای خوشبوسازی در ظرف مخصوص نگه می دارند)، مخلوط، جنگ، مجموعه، کوزه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه سایر معانی: چیزهای گوناگون، چیزهای متفرقه
تودهای از سنگ با اندازهای قابل نقشهبرداری که در آن مرز بین واحدهای سنگی پیوستگی ندارد و قطعاتی از سنگهای بومی یا بیگانه با اندازههای گوناگون در آن یافت می ...
واژههای مصوب فرهنگستان