مهمانی یا گردهمایی دارای برنامه ی موسیقی، مجلس ساز و آواز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هم اهنگی، کنسرت، ساز واواز، انجمن ساز واواز، جور کردن، سر یکی کردن سایر معانی: وابسته به کنسرت، کنسرتی، (موسیقی) هماهنگی، همسازی، توافق، همکاری، همدلی، هم کوشی، مرتب کردن