[ریاضیات] ضرب در، ضرب کردن در
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] قلمرو همبند چندگانه
[ریاضیات] با ضرب دو طرف در
[ریاضیات] گروه جایگشتی چندگانه ترایا
[ریاضیات] ضرب جبری مقدار ویژه
[کامپیوتر] ضرب منطقی
حساب، براورد، محاسبه، محاسبات سایر معانی: آمارش، برآورد، برداشت (در اثر محاسبه)، پیش اندیشی (به ویژه اگر از روی خودپرستی باشد)، پیش دستی [حسابداری] محاسبه [عمران و معماری] محاسبه [ریاضیات] ح ...
پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو سایر معانی: فرآوری، ابداع، هست سازی، هستش، مردم دوران بخصوصی، زادگان، ایجاد، زه و زاد، نسل اندر نسل، پشت اندر پشت [علوم دامی] نسل . F1 Generation = ا ...
بزرگ شدن، زیاد شدن، شدن، عمل امدن، بالیدن، ترقی کردن، کاشتن، رستن، رشد کردن، سبز شدن، سبز کردن، گشتن، روییدن، رویانیدن، برزگ شدن سایر معانی: فزودن، گوالیدن، وخشاندن، وخشیدن، رویاندن، به عمل ...
بسط، توسعه دادن، استراحت کردن سایر معانی: گشاد کردن، گسترده یا دراز کردن