لعاب بهدانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صمغ، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ، چسب، چسباندن، گول زدن، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، صمغی شدن سایر معانی: رزین، سقز، انگژه، ژد، زفت، زنج، رجوع شود به: gum tree، (پشت تمبر پست و د ...
خمیر، نوعی شیرینی، سریش، چسب، گل یا خمیر، چسبیدن، چسباندن، چسب زدن به سایر معانی: هر چیز خمیر مانند، گل کوزه گری و سفالگری، گل سرشور، چسباندن (با سریش)، چسب زدن، دوساندن، (با چسباندن) پوشاند ...
مادهای با ترکیب کربوهیدراتی پیچیده که در دیوارۀ یاختههای برخی از گیاهان به وجود میآید؛ در حالت خشک، سفت است و با جذب آب متورم و لزج میشود [زیستشناسی - علوم گیاه ...
واژههای مصوب فرهنگستان