محرک، ماشین، اتومبیل، موتور، حرکت دهنده، منبع نیروی مکانیکی، محرک، اتومبیل راندن سایر معانی: انجین، موتوری، با وسایط موتوری، با ماشین، ویژه ی ماشین داران یا موتور سیکلت سواران، وابسته به حرک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] علامت شروع فیلمبرداری
[برق و الکترونیک] اثر موتوری نیروی دفع کننده ی متقابلی که بین رساناهای خامل جریان مجاور یکدیگر در دو جهت مخالف به وجود می آید .
خانه متحرک سایر معانی: خانه ی موتوری (اتومبیل دارای رختخواب و یخچال و مستراح و غیره ویژه ی سفرهای تفریحی) [عمران و معماری] خانه موتوری
[روانپزشکی] نورون های محرکه. هر سلول عصبی که اندامی مجری را تحریک می نماید.
[کوه نوردی] گردنة اتومبیل رو
پارک موتوری، خودروگاه، (ارتش) آمادگاه خودروها، (به ویژه ارتش) خودروگاه، مرکز خودروها (برای استفاده افسران و غیره)، گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
[عمران و معماری] آزاد راه - شاهراه
[عمران و معماری] ترافیک موتوری
واحد حرکتی [علوم پایۀ پزشکی] واحد فعالیت حرکتی مستقلی که از یک پییاختۀ حرکتی و تارهای ماهیچهای متصل به آن تشکیل شده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] تصادف وسیله نقلیه موتوری
تعقیب موتور [ورزش] یکی از مسابقات راهه که در آن پیشاپیش هر دوچرخهسوار یک موتورسیکلت مخصوص با فاصلۀ بسیار کم حرکت میکند تا دوچرخهسوار در خلأ ایجادشده رکاب بزند ...