حرکت، جنبش، پیشنهاد، تکان، سیر، ژست، جنب وجوش، پیشنهاد کردن، اشاره کردن سایر معانی: جنب، میل، خواست، (در گردهمایی ها و غیره) پیشنهاد، طرح، (حقوق) درخواست از دادگاه (برای صدور حکم و غیره)، اش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تجزیه و تحلیل حرکات
[ریاضیات] حرکت و زمان سنجی
[کامپیوتر] حرکت ناشی از تیرگی- یک فیلتر عکس رنگی که تصویر را در طول محور مشخص تیره می کند تا نوعی حرکت ایجاد کند.
[عمران و معماری] معادله حرکت
سینما سایر معانی: فیلم سینما [سینما] تصاویر متحرک - عکس متحرک - فیلم متحرک - فیلم / فیلم سینمایی
[برق و الکترونیک] برگیرنده تصویر متحرک کاربرد دوربین تلویزیونی برای برداشت مستقیم صحنه ها از فیلم تصویر متحرک .
[سینما] دستگاه تصویرافکن سینمایی
حسگر حرکت [رایانه و فنّاوری اطلاعات] حسگری که جابهجایی فیزیکی در یک افزاره یا در یک محیط را تشخیص میدهد و در هر لحظه توان شناسایی حرکت و جنبش را دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رجوع شود به: time study [ریاضیات] مطالعه ی حرکت، حرکت سنجی، بررسی حرکات، تحرک سنجی
جنبشی
[نساجی] همزن ساکن - مخلوط کن ساکن [پلیمر] همزن ساکن، مخلوط کن ساکن