motion
معنی
سایر معانی: جنب، میل، خواست، (در گردهمایی ها و غیره) پیشنهاد، طرح، (حقوق) درخواست از دادگاه (برای صدور حکم و غیره)، اشاره، حرکت سر و دست (رجوع شود به: gesture)، ایما، نمار، با سر و دست حالی کردن، نمارکردن، نماریدن، (نادر) قدرت حرکت، جنب توانی، (موسیقی) تغییر و تکامل آهنگ در یک قطعه، پویایی آهنگ، طرح دادن
[عمران و معماری] حرکت - جنبش
[برق و الکترونیک] حرکت
[مهندسی گاز] حرکت
[حقوق] درخواست، پیشنهاد
[نساجی] حرکت - عمل - وسیله - دسنگاه - مکانیزم
[ریاضیات] حرکت
[پلیمر] حرکت