انسان، مرگ اور، فناپذیر، از بین رونده، کشنده، مهلک، مرگبار، فانی، مخرب، خاکی، مردنی سایر معانی: مرگ پذیر، میرا، میرنده، دنیوی، این جهانی، مرگ آور، تا پای مرگ، بی امان، (دشمن و غیره) دیرین، ج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگ ومیر، بشریت، میرش، متوفیات سایر معانی: میرایی، مرگ پذیری، فناپذیری، میرندگی، شمار یا میزان شکست ها و ناکامی ها، انسان ها، آدمیزادگان، بشر، میزان (یا درصد) مرگ و میر (death rate هم می گوی ...
جدول عمر نما
اعتقاد به ماندگاری روح
تا جاویدان، تا جاودان، همیشه، بطور فنا ناپذیر، بطور باقی، بسیار
[آمار] قانونهای مرگ و میر
میزان مرگومیر مادران [علوم سلامت] تعداد مرگ مادران به علت بارداری بهازای هر صدهزار تولد زنده در یک سال|||اختـ . میزان م. م. MMR ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[بهداشت] میزان مرگ نفاسی
آمار مرده زاییده شدگان
[بهداشت] میزان میرایی نوزادان
مرگومیر پیراتولدی [علوم سلامت] میزان مرگومیر جنینها پس از هفتۀ 28 بارداری و مرگومیر نوزادان تا هفتۀ اول پس از تولد بهازای هر هزار تولد زنده در یک منطقه در ...
[بهداشت] میزان مرگ و میرحول تولد