شیره ی چغندر که بیشتر شکر آن را گرفته باشند، سیاه شیره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شربت، شیره، محلول غلیظ قندی دارویی، شیره یا شهد زدن به سایر معانی: (دارو سازی) شربت، هرداروی آمیخته با آب و شکر، (نوشابه) شربت، انگبین، دوشاب، شبیار، sirup شربت
تریاق، نوش، شیره قند سایر معانی: (مهجور) پاد زهر، نوش دارو، (انگلیس) شیره، شهد
1. شربتی قهوهایرنگ که از کارخانههای قند به دست میآید|||2. شربتی شیرین حاصل از تبخیر عصارۀ گیاهان|||متـ . ملاس [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] ...
واژههای مصوب فرهنگستان