زبده، خامه، کرم، کرم رنگ، سرشیر، هر چیزی شبیه سر شیر، سرشیر بستن سایر معانی: چرابه، کیماک، قیماق، هر خوراک خامه دار، (برای پوست) کرم، روغن پوست، گل سر سبد، سرآب، نخبه، سرآمد، (رنگ سرشیر) سپی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی