پیرایش زدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] اصلاح کننده مقاومت به ضربه
[نساجی] کنترل کننده درجه پلیمریزاسیون
[ریاضیات] پیشگو-تعدیل کننده-تصحیح کننده
صفت، وصفی، وابسته، تابع سایر معانی: (دستور زبان)، صفت (که اسم را وصف می کند مثل ((خوب)) در عبارت a good man)، فروزه، وابسته به صفت، عمل کننده مثل صفت، فرعی
مادهای شیمیایی برای بهبود اثر علفکُش [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی افزودنی غذایی که باعث بهبود بافت و رنگ نان و تعویق بیاتی آن میشود [علوم و فنّاوری غذا]
وابستهای که هسته را توصیف یا محدود میکند [زبانشناسی]