تمسخر، تقلیدی، تقلید در اوردن، دست انداختن، مسخره کردن، خندیدن، عقیم کردن، استهزاء کردن سایر معانی: مچل کردن، (به ریش کسی) خندیدن، لاغیدن، ریشخند کردن، تقلید کسی را درآوردن، تو جلد کسی رفتن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] پارچه پلیسه
شمس، عکس خورشید
[نساجی] نخ فانتزی یک لا شبه چند لا
پیکرنما [حملونقل هوایی] نمونهای از هواگَرد یا سایر تجهیزات که معمولا در اندازۀ واقعی طراحی و ساخته میشود و پس از بررسی و مطالعه بر روی آن، هواگَرد یا وسیلۀ مورد نظر اصلی سا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(قدیمی - شاعرانه) دست انداختن، مسخره کردن، تسخر زدن، استهزاء و ریشخندکردن
[زمین شناسی] ساختار پشته ای تقاطع دو رگه یا دو سیستم شکست با زاویه حاده نسبت به یکدیگر
رجوع شود به: cuckooflower
رشاد، تره کوهى
دست انداختن، مورد تمسخر قرار دادن، مسخره کردن
(به ویژه کشاورزان اروپا) روپوش کلفت، لباس کار پشمی، رو لباسی کشاورزان، روپوش
(خیاطی) بخیه زنی تزیینی، بخیه زنی برای چین دار کردن پارچه [نساجی] روشی در تزئین پارچه لباس - چین لانه زنبوری زینتی در لباس - روشی در تزئین پارچه لباس- چین لانه زنبوریزینتی در لباس