معنی
سایر معانی: مچل کردن، (به ریش کسی) خندیدن، لاغیدن، ریشخند کردن، تقلید کسی را درآوردن، تو جلد کسی رفتن، ادای کسی را درآوردن، عرض اندام کردن، (برای مبارزه) قدعلم کردن، نقش برآب کردن، بی نتیجه کردن، (با: at) مورد استهزا قرار دادن، تحقیر کردن، مچل سازی، وانمودین، ظاهری (نه واقعی)، ساختگی، دروغین، کاذب، (انگلیس) امتحان تمرینی، آزمون آزمایشی، (شخص یا چیز) مورد تمسخر، مضحکه، اسباب خنده، ادا درآوری، تقلید درآوری، وابسته به خوراک که به تقلید از خوراک دیگر ساخته شده است، خوراک بدلی