سوء تفاهم، پیش بینی غلط، محاسبه اشتباه سایر معانی: محاسبه اشتباه، پیش بینی غلط [ریاضیات] محاسبه ی غلط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غلط، اشتباه، نا درستی، عدم دقت، عدم صحت، چیز ناصحیح و غلط سایر معانی: خطا، لغزش، بی دقتی [عمران و معماری] بی دقتی [برق و الکترونیک] بی دقت [ریاضیات] بی دقتی، عدم دقت ...
اشتباه، اشفته بودن، کج، درهم و برهم کردن سایر معانی: (خودمانی)، اشتباه لپی، خطای فاحش، گاف، گاف کردن، اشتباه کردن، ناتو
قلبی، ناسرگی، بدلی، نادرستی، حرامزادگی
علت نابودی، سبب بدبختی، عمل گشودن، باز کردن، وا کردن (واچیدن یا وا پیچیدن و غیره)، خنثی سازی، تباه سازی، نیست سازی، نابودی، فنا، سبب بدبختی laziness will be your undoing! تنبلی موجب فلاکت تو ...