معنی

علت نابودی، سبب بدبختی، عمل گشودن، باز کردن، وا کردن (واچیدن یا وا پیچیدن و غیره)، خنثی سازی، تباه سازی، نیست سازی، نابودی، فنا، سبب بدبختی laziness will be your undoing! تنبلی موجب فلاکت تو خواهد شد!

دیکشنری

لغو کردن
فعل
undo, cancel, override, invalidate, void, dispenseباطل کردن
neutralize, thwart, undo, counteract, foil, negateخنثی کردن
undo, nullify, deactivate, enervate, foil, counteractبی اثر کردن
undo, unweaveواچیدن
ruin, destroy, take down, wreck, pull down, muckخراب کردن
undoبیابرو کردن
open, unscrew, unpack, unwind, unwrap, untieباز کردن

ترجمه آنلاین

لغو کردن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.