ریز، کوچولو، خرد، ظریف سایر معانی: (مهجور) عزیز، گرام، (نادر) ملوس، کوچک و ظریف، (قدیمی) ریز، ریزه پیزه، نازدار، عزیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریزه اندام سایر معانی: (زن) ریز اندام، ریزه میزه، ظریف و کوچک، کوچک، زن یا لباس کوچک اندازه
ریز، کوچک، بی اهمیت سایر معانی: (عامیانه) کوچولو، کوچول موچول، فسقلی، ریزه پیزه، weensy سوسیس، خرده