minikin
معنی
ریز، کوچولو، خرد، ظریف
سایر معانی: (مهجور) عزیز، گرام، (نادر) ملوس، کوچک و ظریف، (قدیمی) ریز، ریزه پیزه، نازدار، عزیز
سایر معانی: (مهجور) عزیز، گرام، (نادر) ملوس، کوچک و ظریف، (قدیمی) ریز، ریزه پیزه، نازدار، عزیز
دیکشنری
مینیکین
صفت
small, minor, petty, little, tiny, minikinخرد
fine, small, tiny, little, minute, minikinریز
elegant, fine, delicate, graceful, gentle, minikinظریف
tiny, minikinکوچولو
ترجمه آنلاین
مینی کین