هم چشمی کننده، رقابت امیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جعلی، بدلی، تقلیدی سایر معانی: سرمشقی، والوچی، مانشی، مقلد، (هنرمند) تقلید درآر، مقلدانه، مصنوعی، ساختگی، ناسره
وابسته به توهم زایی، توهم زا، روان گردان، وابسته به داروهای توهم زا، روان گردان وابسته به داروهای توهم زا داروی توهم زا، داروی روان گردان
1. تقلید اثرات رشتههای پسعقدهای آدرنرژیک (adrenergic) دستگاه همحسی|||2. عاملی که اثراتی مشابه با رشتههای پسعقدهای همحس ایجاد میکند|||متـ ...
واژههای مصوب فرهنگستان