[فوتبال] اعضاء
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت عضویت
[زمین شناسی] تابع عضویت [صنعت] تابع عضویت - تابعی که تعیین کننده میزان ودرجه عضویت یک عدد فازی می باشد.
[ریاضیات] مسأله ی عضویت
[کوه نوردی] اعضای اصلی
[آمار] احتمال عضویت رده
اعضای بالارتبه یاارشد
اتحاد، پیوستگی، معاهده، وصلت، پیمان بین دول سایر معانی: همبستگی، اتفاق، ائتلاف، پیوند، پیمان، اتحادیه، رابطه، نسبت، ارتباط، آوست، آوستگی، کشورها یا گروه های متحد، خویشی، مشابهت، قرابت، بستگی ...
قرارداد، انجمن، مجمع، هم ایش، پیمان نامه، هم ایی سایر معانی: اجلاس، کنگره، گردهمایی، نشست، چپیره، جلسه، میثاق، پیمان، توافقنامه، سنت، عرف، رسم، (جمع) آداب و رسوم، رسم هنری، قاعده ی ادبی، (ام ...