وساطت، سفارت، میانجی گری سایر معانی: پادرمیانی، آشتی گری [حقوق] وساطت، میانجیگری، شفاعت، حل اختلاف دو دولت با وساطت دولت ثالث
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] هیأت حل اختلاف
[خاک شناسی] ترمیم بیولوژیکی [پلیمر] زیست پیشگیری، زیست درمانی
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهد نامه سایر معانی: قبولی، همداستانی، سازگاری، سازواری، همدلی، موافقتنامه، تفاهم نامه ...
شفاعت، مداخله سایر معانی: دخالت، میانروی، پا در میانی [حقوق] ورود ثالث، مداخله، ممانعت
نوعی روش تصفیه که در آن برای تجزیۀ آلایندههای آلی و تبدیل آنها به اجزای بیخطر از ریزاندامگانها استفاده میشود [مهندسی محیط زیست و انرژی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پالودن یا تصفیۀ خاک و آب زیرزمینی آلوده با استفاده از گیاهان یا درختان [مهندسی محیط زیست و انرژی]