ساختمان، دستگاه، ماشین، مکانیزم، طرز کار، اجزاء متشکله چیزی، اجزاء و عوامل مکانیکی سایر معانی: مکانیسم، ساخت کار، ساز و کار، نظام، دهناد، جنبه فنی یا مکانیکی [شیمی] مکانیسم، ساخت کار، ساز و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازوکار واپایش دسترسی [مهندسی مخابرات] میدانی متشکل از یک هشتتایی، یعنی هشت بیت، در سرایند قابک شبکههای داخلی حلقوی
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] دستگاه مکانیکی در واحد ذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار می دهد .
[شیمی] مکانیسم تجمعی
[نساجی] مکانیزم بسته بندی - مکانیزم پارچه پیچی
[عمران و معماری] مکانیسم تیر
[نساجی] مکانیزم ایجاد چین و چروک
سازوکار دفاعی [روانشناسی] ← سازوکارهای دفاعی آنمن
[شیمی] مکانیسم تفکیکی
[روانپزشکی] مکانیسم دفاعی ایگو. الگوهای رفتار محافظتی ارگانیسم که برای دفاع در مقابل آگاهی از آنچه اضطراب برانگیز است طرحریزی شده است.
[عمران و معماری] مکانیزم گسیختگی - مکانیزم شکست
[نساجی] مکانیزم کشش لوله تاب کاذب