[ریاضیات] اندازه ی حجم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] معیار نامتعادل بودن طرح
[ریاضیات] اندازه ی تغییرات [آمار] معیار پراکندگی
(لباس) خیاط دوخته (در برابر: آماده یا پیش دوخته شده)، دوخته شده به اندازه ی شخص
[ریاضیات] تبدیل حافظ اندازه
[ریاضیات] فضای اندازه [آمار] فضای اندازه
[معدن] منابع معدنی اندازه گیری شده (ارزیابی ذخیره)
[زمین شناسی] کانسنگ قطعی ذخیره توسعه یافته Developed reserves
اندازهگیری [فیزیک] تعیین مقدار کمیت ازطریق مقایسۀ آن با یکای استاندارد
واژههای مصوب فرهنگستان
اندازه، سنجش، اندازه گیری سایر معانی: ابعاد، طول و عرض و غیره، پیمایش [حسابداری] اندازه گیری [عمران و معماری] اندازه گیری - سنجش [برق و الکترونیک] اندازه گیری، سنجش - اندازه گیری تعیین انداز ...
[برق و الکترونیک] دقت اندازه گیری
[حسابداری] اندازه گیری در قالب پول