شکم، حفره معده سایر معانی: (در اصل) حفره ی شکم، شکم (به ویژه شکم حیوان: شکمبه، سیرابی)، (حیوانات درنده) آرواره و دهان و حلق، (محلی) مادر، ننه، معده، حفره معدهmaw(seed)تخم خشخاش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورزش : دورانى [کاراته] - دورانی، دایره وار
[کاراته] - برگشتن، بچرخید، برگردید
[زمین شناسی] یک نوع رتینیت به رنگ زرد کم رنگ تا قهوه ای تیره که در چوب های تجزیه شده ی دریاچه سوار در مانیتوبا، یافت شده است. مترادف: سراریت.
پست، اعماقی سایر معانی: مبتذل، (به طور باور نکردنی) احساساتی، نامربوط، عمقی، دون
مجرا، نای، کانال، اب گذر، مری، گلو سایر معانی: (کالبد شناسی)، لوله ی مری (که دهان را به معده وصل می کند)، حلق، گردن [زمین شناسی] آبگذر، راه آب
فوران گر، فورانی، احساساتی
پیروی از عواطف واحساسات، گرایش بسوی احساسات، حالت احساساتی سایر معانی: احساساتی گری، احساسات گرایی، سوهش گرایی، sentimentality گرایش بسوی احساسات
جــوشـکـاری قــوسـی گـازمحـافـظ اتصالکوتاه [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نوعی جوشکاری قوسی گازمحافظ که در آن انتقال فلز از سیم جوش به حوضچۀ جوش با اتصال کوتاه انجام میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی جوشکاری قوسی گازمحافظ که در آن انتقال فلز از سیم جوش به حوضچۀ جوش با اتصال کوتاه انجام میشود [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب]