کوبنده، گوشت کوب، الت قطع کردن یا خرد کردن سایر معانی: (خوراک پزی) آلت له کردن (سیب زمینی و غیره)، پوره ساز، له گر، ساطور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهر مشهد (در شمال خاوری ایران)
(بازی گلف) آهن شماره ی5، یکی از چوگانهای آهنی که در بازی گلف بکار میرود
نام یکی از چوگانهای آهنی که در بازی گلف بکار میرود
رجوع شود به: damascus
زنگار، چکمه
1- کاملا نابود یا تباه شدن 2- با شکست کامل روبرو شدن، داغان شدن
ورزش : چوب شماره 3 گلف
رجوع شود به: camass
برخورد، ضربت، سر و صدا، تصادم، بشدت زدن، پرس کردن، درهم کوبیدن، درهم شکستن، ورشکست شدن، شکست دادن، خرد کردن سایر معانی: (با سروصدا یا شدت زیاد) خرد کردن، خرد و خاکشیر کردن، داغان کردن، شکاند ...
(خودمانی) مست
درهم شکننده، خرکننده سایر معانی: (شخص یا چیز) خرد کننده، کوبنده (رجوع شود به: smash)