شهید کردن یا شدن، شهید شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فهرست نام شهدا، شهید نامه، زندگی نامه ی شهدا (به ویژه شهدای مسیحی)، تذکره ی شهدا، تذکره شهدا، تاری شهدا، تاری شهدای مسیحی
بنای یادبود شهید، مرقد شهید، شهادت، بشهادت دینی
اولین شهید (در راه چیز بخصوص)، نخستین شهید، سر سلسله شهدا
رنجور کردن، ازردن، پریشان کردن سایر معانی: آزردن، مبتلا کردن، مصیبت زده کردن، دچار کردن، دامنگیر کردن [زمین شناسی] رنجورکردن، ازردن، پریشانکردن، مبتلا کردن
تقلا کردن، به خود پیچیدن سایر معانی: کشمکش کردن، در تب و تاب بودن، در تکاپو بودن، رنج بردن، درد کشیدن، جان کندن، رنج دادن، زجر دادن، شکنجه دادن، عذاب دادن، تحریف کردن
تصویر عیسی بر بالای صلیب سایر معانی: برصلیب آویزی (نوعی اعدام که در امپراطوری روم متداول بود)، (c بزرگ) مصلوب سازی حضرت عیسی، مصلوب ساختن
شکار، صید، نخجیر، قربانی، دستخوش، دستخوش ساختن، طعمه کردن، صید کردن سایر معانی: (حیوانی که توسط حیوان دیگر شکار شود) فریسه، طعمه، چشته، مسته، (جانور) شکارگر، درنده، چشته خوار، طعمه جو، (انسا ...
فرشته، ادم پرهیز کار، مقدس، مقدس شمردن سایر معانی: آدم مقدس، اشو، ولی، آدم سازگار، آدم خوب و شکیبا، (به ویژه کلیسای کاتولیک) سنت، شخصی که رسما از سوی کلیسا ((مقدس)) شناخته شده است (این عنوان ...