منجنیق سنگ انداز، سخت گیردرانضباط خشک، ادم با انضباط وسخت گیر سایر معانی: نظامی با انضباط و سختگیر، سخت گیری وانضباط خشک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غاصب، ستمگر، ظالم، جبار، حاکم ستمگر یا مستبد، سلطان ظالم سایر معانی: بیدادگر، زورگو، ستمکار، مستبد، خودکامه، خویشکام