انجام، فشار، اجراء سایر معانی: اجراء، انجام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعمال حاکمیت نظامیان بهطور موقت بر تمام یا بخشی از کشور در پی اعلام وضعیت اضطراری [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
واژههای مصوب فرهنگستان