بازار، مرکز بازرگانی، مرکز حراج سایر معانی: مرکز تجارتی، سوداگرخانه، (مهجور) بازار مکاره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شارل مارتل (حکمران و ناجی فرانسه در برابر تهاجم اعراب)
چکشی باپاشنه [موسیقی] نوعی کمانهکشی که در آن نوازنده صداها را با یک خیز قوی و کوتاه، بدون برداشتن کمانه از روی سیم و با استفاده از قسمت نزدیک به محل گرفتنِ کمانه، در انتهای صداها اجرا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
جنگجو، جنگی، نظامی، لشکری، مریخی سایر معانی: وابسته به یا مناسب جنگ، رزمی، حربی، مشتاق جنگ و دعوا، رزمجو، سلحشور، ارتشی
(معمولا جمع) ورزش های رزمی، هنرهای رزمی (مانند کاراته)
حکومت نظامی [حقوق] حکومت نظامی
جنگجویانه، بطور جنگی، بطور نظامی
منجنیق سنگ انداز، سخت گیردرانضباط خشک، ادم با انضباط وسخت گیر سایر معانی: نظامی با انضباط و سختگیر، سخت گیری وانضباط خشک
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Na,Ca)11Ca4(Si,S,B)14B2O40F2•4(H2O)
صاحب تذکره شهدا
شهید کردن یا شدن، شهید شدن
فهرست نام شهدا، شهید نامه، زندگی نامه ی شهدا (به ویژه شهدای مسیحی)، تذکره ی شهدا، تذکره شهدا، تاری شهدا، تاری شهدای مسیحی