مرکز تجارت، محل داد وستد، بازار، فروختن، به بازار عرضه کردن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن سایر معانی: محل خرید و فروش، سرزمین از نظر بازرگانی، خرید و فروش، دادوستد، مظنه ی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] چلوار - پارچه های سفید بدون رنگ و چاپ
[ریاضیات] نرخ ارز بازار
[صنعت] تولید کالا و خدمات با توجه به نیازهای مشتری
(بازار سهام و اوراق بهادار و سلف و غیره) سفارش خرید یا فروش (به قیمت روز)، سفارش بازار
[ریاضیات] رسوخ به بازار
[ریاضیات] مجموعه ی بازار
[ریاضیات] نرخ بازاری، نرخ غیر بانکی
(ارزش هرچیز در بازار آزاد) ارزش بازاری، قیمت مناسب برای خریدار وفروشنده [حسابداری] ارزش بازار [صنعت] ارزش بازاری - بالاترین قیمت مورد توافق فروشنده و خریدار در یک بازار آزاد. [حقوق] ارزش باز ...
روزنامهنگاری بازارمحور [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] ← روزنامهنگاری نرمخبر
واژههای مصوب فرهنگستان
قابل فروش، قابل عرضه در بازار سایر معانی: فروختنی، مرغوب، دارای خریدار، باب بازار، وابسته به خرید و فروش، دادوستدی
[حسابداری] اوراق بهادار قابل دادوستد - [ریاضیات] اوراق بهادار قابل تبدیل، اوراق بهادار در گردش، اوراق بهادار قابل معامله