[کامپیوتر] زبان دستکاری داده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عملیاتی سایر معانی: عامل [حسابداری] عملیاتی [عمران و معماری] کارکرد [برق و الکترونیک] عملکرد، کار [ریاضیات] عملکرد، عامل