دوست بودن، برادری کردن، متفق ساختن، برادری دادن سایر معانی: (به ویژه در مورد سربازان در کشور اشغالی) دشمن دوستی کردن، روابط دوستانه برقرار کردن (با مردم کشور اشغالی)، دوستانه رفتار کردن با، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(عامیانه) مجذوب یکدیگر شدن، با هم اخت شدن، از هم خوش آمدن