توصیف کردن، تعریف کردن، شرح دادن، وصف کردن سایر معانی: بازنمود کردن، شناسا کردن، رسم کردن، ترسیم کردن [نساجی] تعریف کردن - توصیف کردن [ریاضیات] توضیح دادن، توصیف کردن، شرح دادن، رسم کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشن کردن، توضیح دادن، تفسیر کردن، تاویل کردن سایر معانی: (چیز مبهم یا مشکل یا کنایه آمیز را) روشنگری کردن، بیان کردن و توضیح دادن، واگشودن، بازگشودن، ظاهرکردن
(معنی و غیره) رساندن، فهماندن، بیان کردن، 1- به وضوح بیان کردن، تفهیم کردن 2- فهمیدن، درک کردن
با حروف (وات های) ایتالیک نوشتن، با حروف یکبری یا خوابیده نوشتن