معنی

توصیف کردن، تعریف کردن، شرح دادن، وصف کردن
سایر معانی: بازنمود کردن، شناسا کردن، رسم کردن، ترسیم کردن
[نساجی] تعریف کردن - توصیف کردن
[ریاضیات] توضیح دادن، توصیف کردن، شرح دادن، رسم کردن

دیکشنری

توصیف کردن
فعل
describe, qualify, characterize, portrayتوصیف کردن
describe, explain, depict, demonstrate, illustrate, narrateشرح دادن
define, tell, describe, praise, emblazon, unreelتعریف کردن
describeوصف کردن

ترجمه آنلاین

توصیف کنید

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.