علیاحضرت، در گفتگوی ملکه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعلیحضرت
خیانت علیه حکومت سایر معانی: majeste lese خیانت یاتوطئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
پادشاه یا دولت
اعلیحضرتا، علیا حضرتا
بزرگی، برو، مقام، خطر، مرتبه، رتبه، وقار، شان، جاه، سربزرگی سایر معانی: والایی، بزرگ منشی، جاهمندی، شایستگی، متانت، فرهمندی، اورنگ، احترام، مقام رفیع، فرهت، فرهی، نیک نامی، شهرت، خوش نامی، ش ...
نام، شهرت، سر بلندی، اوازه، سابقه، معروفیت، علم کردن، مشهور کردن سایر معانی: ناموری، نیکنامی، بهنامی، آوازه، خوش نامی، نامداری، نام آوری، بلندآوازگی، سرشناسی، (قدیمی) شایعه، زبانزد ...
بزرگ نمایی، پر طمطراقی سایر معانی: پر طمطراقی، بزرگ نمایی [روانپزشکی] بزرگ منشی
نجابت، علو، اصالت خانوادگی، طبقه نجبا سایر معانی: شرف، شرافت، شرافتمندی، بزرگ منشی، بزرگواری، اصالت، خوبی، نیکی، برتری، ارزشمندی، جلال، شکوه، عظمت، اشرافیت، اشرافیون، نجبا، برجستگی، ناموری، ...
پادشاه، سلطان، فرمانروای مقتدر، شخص توانا سایر معانی: فرمانروای نیرومند، قدرقدرت، قادر مطلق، زعیم