بزرگنمایی [فیزیک - اپتیک] نسبت اندازۀ تصویر به اندازۀ شیء در ابزار نوری
واژههای مصوب فرهنگستان
تجلیل، تکریم، درشت نمایی، بزرگ سازی سایر معانی: بزرگ نمایی، میزان یا قدرت بزرگ نمایی [سینما] بزرگنمایی - درشت نمایی [عمران و معماری] بزرگسازی - بزرگنمایی [برق و الکترونیک] بزرگ نمایی، تقویت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درشتنمایی [فیزیک - اپتیک] نسبت زاویۀ دید یک شیء با دستگاه نوری بر زاویۀ دید همان شیء بدون دستگاه نوری
[شیمی] بزرگنمایی مفید
[سینما] بزرگنمایی متغیر
بلندی، تجلیل، تمجید سایر معانی: ستایش، تعالی بخشی، والاسازی، سرافرازی [روانپزشکی] شعف
مبالغه، گزاف گویی، اغراق، غلو، صنعت اغراق سایر معانی: (ادبیات) اغراق، گزافه، لاف، اغراق گویی، بدیع مبالغه، بدیع صنعت اغراق