متلاشی شدن سایر معانی: از هم گسستن، منفصل کردن، منفک کردن یا شدن، وابندیدن، ناهم بند کردن، از هم گشودن، تکه تکه کردن، (مفصل ها را) از هم جدا کردن، بند از بند گشودن، قطع عضو کردن، اندام بری ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی