ضربه، تپ تپ، هف هف، صدای خفه و آهسته ایجاد کردن سایر معانی: (صدای ضربه ی سنگین یا افتادن چیز نرم و سنگین) گرمب، تالاپ، تپ، هلف، تاپ تاپ، گرمب گرمب کردن، تالاپ تالاپ کردن، تپ تپ کردن، (قلب) ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وحشی، بی ادب، غیر متمدن سایر معانی: نامتمدن، بربری، جاهل، ناروشنفکر
ضربت، ضربت سخت، صدای ضربت، صدای اصطکاک، ضربت سخت زدن، صدای کتک زدن، تسهیم کردن، زدن، محکم زدن سایر معانی: ضربه ی تند و صدادار، سیلی، چک، صدای ضربه ی تند، دنگ، شترق، (با صدای بلند - محکم) زدن ...
(داستان سفرهای گالیور اثر swift) یاهو (موجودات نیمه انسان و نیمه میمون)، جانوری که درقالب انسانی باشد، ادم حیوان صفت [کامپیوتر] موتور جستجوی مشهوری برای شبکه جهانی اینترنت که توسط http://www ...
ذرات حاوی مواد پرتوزا که پس از انفجار هستهای در جوّ زمین معلق میمانند یا به زمین بازمیگردند|||متـ . فروریزۀ اتمی atomic fallout||| فروریزۀ پرتوزا radioactive fallout [فیزی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
هدفی بزرگ و تخت بر روی زمین برای کمانگیری از فاصلۀ زیاد که به دایرههای هممرکز تقسیم شده است [ورزش]