نساجی، دستگاه بافندگی، کارگاه بافندگی، جلوهگری از دور، جولایی، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن سایر معانی: (معمولا با: the) هنر بافندگی، با ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] اسنو - نورد - نورد بافندگی
[نساجی] دستگاه کنترل ماشین بافندگی
[نساجی] مکانیک بافندگی
[نساجی] عملیات ماشین بافندگی
[نساجی] فلکه بزرگ سر میل لنگ ماشین بافندگی
[نساجی] عرض ماشین بافندگی - عرض چله در ماشین بافندگی
بلندی [نساجی] بافندگی - بافتن - نخ کشی
پر شکوفه، شکوفان، غنا سایر معانی: شکوفا، پر گل
روزهای تیرگی واچرخندی [علوم جَوّ] روزهایی که در آنها رطوبت و آلودگی هوای ترازهای پایین جوّ در شرایط وارونگی واچرخندی به دام میافتد و آسمان از ابرهای پوشنی دیرپا پوشیده میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] شکفتگی آرسنیکی الف) آرسنولیت. ب) فارماکولیت.
[نساجی] ماکوی پتوبافی کاپ